خادمین رقیه بنت الحسین  .:: www. HR3 .iR ::.

خادمین رقیه بنت الحسین .:: www. HR3 .iR ::.

خادمین رقیه بنت الحسین .:: www. HR3 .iR ::.

ولادت حضرت امام علی (ع)

اندازه فونت :
2024/01/24

سیره امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام

حضرت على (ع) در سیزده رجب سال ۳۰ عام الفیل در کعبه به دنیا آمد مادرش فاطمه بنت اسد و پدرش ابوطالب نام داشت .

امیرمومنان علی (ع) ده سال پیش از بعثت پیامبر (ص) دیده به جهان گشود و در حوادث تاریخ اسلام همواره در کنار پیامبر اسلام (ص) قرار داشت و پس از درگذشت آن حضرت نیز سى سال زندگى نمود .

در این متن به دوران مختلف زندگی آن حضرت اشاره ای مختصر می گردد :

از ولادت تا بعثت پیامبر اسلام( ص)

زمانى که على (ع) دیده به جهان گشود ، بیش از سى سال از عمر با برکت پیامبر اکرم (ص) نگذشته بود و پیامبر (ص) در چهل سالگى به رسالت مبعوث گردید ، بنابراین على (ع) در موقع بعثت پیامبر بیش از ده سال نداشت.

در آغوش پیامبر

على(ع) در این دوره که دوره حساس شکل‏ گیرى شخصیت و دوره پذیرش تربیتى و روحى او بود ، در خانه حضرت محمد (ص) و تحت تربیت او بسر برد . مورخان اسلامى در این زمینه مى ‏نویسند :

یک سال ، قحطى بزرگى در مکه رخ داد . در آن زمان ابوطالب عموى پیامبر داراى عائله زیاد و هزینه سنگینى بود . حضرت محمد (ص ) به عموى دیگر خود «عباس» که از ثروتمندترین افراد بنى هاشم بود ، پیشنهاد کرد که هر کدام از ما یکى از فرزندان ابوطالب را به خانه خود ببریم تا فشار مالى ابوطالب کم شود ، عباس موافقت کرد و هر دو نزد ابوطالب رفتند و موضوع را با او در میان گذاشتند. ابوطالب با این پیشنهاد موافقت کرد در نتیجه عباس ، «جعفر» و حضرت محمد ص «على» را به خانه خود بردند . على (ع) همچنان در خانه آن حضرت بود تا آنکه خداوند او را به نبوت مبعوث فرمود و على (ع) او را تصدیق کرد و از او پیروى نمود. پیامبر اسلام (ص) پس از گرفتن على (ع) فرمودند : همان را برگزیدم که خدا او را براى من برگزید.

على (ع) در دوران خلافت خود ، در خطبه «قاصعه» به این دوره تربیتى خود اشاره نموده و مى‏ فرماید :

« شما (یاران پیامبر) از خویشاوندى نزدیک من با رسول خدا و موقعیت خاصى که با آن حضرت داشتم آگاهید و مى ‏دانید موقعى که من خردسال بودم ، پیامبر مرا در آغوش مى‏ گرفت و به سینه خود مى ‏فشرد و مرا در بستر خود مى‏ خوابانید به طورى که من بدن او را لمس مى ‏کردم ، بوى خوش آن را مى ‏شنیدم و او غذا در دهان من مى ‏گذارد . من همچون بچه‏ اى که به دنبال مادرش مى‏ رود ، همه جا همراه او مى ‏رفتم ، هر روز یکى از فضائل اخلاقى خود را به من تعلیم مى‏ کرد و دستور مى‏ داد که از آن پیروى کنم .»