خادمین رقیه بنت الحسین  .:: www. HR3 .iR ::.

خادمین رقیه بنت الحسین .:: www. HR3 .iR ::.

خادمین رقیه بنت الحسین .:: www. HR3 .iR ::.

ولادت امام محمد تقی جواد الائمه (ع)

اندازه فونت :
2021/02/20

سیره مختصر امام جواد (ع)

نام مبارک امام نهم « محمد»، کنیه‌ی حضرت « ابوجعفر» و لقب او « تقی» و «جواد» ، ولادت ایشان در سال ۱۹۵ ه.ق در شهر مدینه بوده ، در روز و ماه ولادت آن جناب ، عده‌ای آنرا نیمه ماه رمضان و بعضی دهم ماه رجب ذکر کرده‌اند .

مادر حضرت « سبیکه» از خاندان « ماریه‌ی قبطیه» ام المومنین ؛ همسر پیامبر خدا (ص) به شمار می‌رود ، از نظر فضائل اخلاقی در درجه‌ی والایی قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود . امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا (ع) از او به عنوان بانویی منزه و پاکدامن یاد می‌فرمودند .

به هنگام شهادت پدر بزرگوار خویش ، حضرت حدود هشت سال داشتند .

خلفای معاصر حضرت

دو خلیفه‌ از خلفای عباسی معاصر با عصر امام جواد (علیه‌السلام) بودند.

۱ـ مأمون (۱۹۳-۲۱۸)

۲ـ معتصم (۲۱۸-۲۲۷)

امامت در سنین کودکی

در امر امامت آنچه مهم است ، تنصیص امام سابق بر امامت امام پس از خود می‌باشد که شیخ مفید آنرا از شماری از اصحاب بزرگ و نزدیک به امام (علیه‌السلام) درباره‌ی امامت امام جواد (ع) نقل کرده از آن جمله : علی بن جعفر بن محمد الصادق (علیهماالسلام)، صفوان بن یحیی ، معمر بن خلّاد، حسین بن بشّار، ابن ابی نصر بزنطی، ابن قیام واسطی، حسن بن جَهم، ابویحیی صنعانی خیراتی و گروهی دیگر.

از این روایات به خوبی برمی‌آید که امام رضا (علیه‌السلام) در موارد متعدد و مناسبت های گوناگون ، امامت فرزند بزرگوارشان را گوشزد فرموده و اصحاب را در جریان امر گذاشته اند و نزد امامیه و علماء آن اصلا مسئله‌ی کمی سنّ مطرح نبوده بلکه عقیده ایشان بر این پایه بوده که اگر امر از جانب خدا باشد فرقی بین طفل یک روزه و شیخ صد ساله نیست .

اما از آنجا که حضرت جواد (علیه‌السلام) نخستین امامی بود که در سن کودکی جانشین پدر بزرگوار خود امام رضا (علیه‌السلام) گشت طبعاً بین برخی از شیعیان و همچنین علماء اهل سنت و فِرَق دیگر این سؤال پیش می‌آمد که چگونه یک انسان ۸ ساله می‌تواند مسؤولیت حساس و سنگین امامت و پیشوایی مسلمانان را برعهده بگیرد و بعبارت دیگر آیا ممکن است انسانی در چنین سن بتواند جانشین پیامبر خدا (ص) باشد ؟

از این رو گروه های مختلفی برای اطمینان قلب از راه های دور و نزدیک به محضر امام (علیه‌السلام) شرفیاب شده و بعد از سؤال های گوناگونی که از جنابش می پرسیدند ، دلشان آرام گشته و به امامت آن حضرت اقرار می‌کردند .

گاهی بعضی از دوستان حضرت متعرّض کمی سن آن حضرت می‌شدند، آن حضرت در جواب ، اشاره به جانشینی سلیمان از داود (علی نبینا و آله و علیهما السلام) کرده و می‌فرمودند : حضرت سلیمان ، هنگامی که هنوز کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا می برد ، حضرت داود او را جانشین خود کرد ، در حالی که عبّاد و علمای بنی اسرائیل این عمل او را انکار می‌کردند .

خداوند درباره‌ی حضرت یحیی می فرماید : « و آتیناه الحکم صبیّاً ؛ ما به یحیی در کودکی مقام نبوت دادیم » .

حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه‌السلام) در گهواره فرمود : « انّی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیّا ؛ من بنده‌ی خدا هستم او به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر قرار داده است.»

امام رضا (علیه‌السلام) به یکی از یاران خود به نام «معمر بن خلاد» فرمودند: « من ابو جعفر را جانشین خود قرار دادم ، ما خاندانی هستیم که کوچکتران ما مو به مو از بزرگان مان ارث می‌برند.»

مناظرات علمی امام جواد (ع)

یکی از شاخصه‌های دوران امامت امام جواد (ع) تشکیل مجالس مناظره و سؤال و جواب از وجود مقدس آن حضرت بود . امام (ع) از دو جهت به مناظرات علمی دعوت می‌شد .

نخست از طرف شیعیانِ خود که با توجه به سنّ کم آن حضرت می‌خواستند علم الهی امام را دریابند. دوم از جانب حکومت ، به ویژه مأمون و معتصم . از آنجا که شیعیان ، مدّعی علم الهی برای امامان خود بودند، خلفاء می‌کوشیدند با تشکیل مجالس مناظره ، آنان را رودرروی برخی از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسش ها درمانده شده و از این رهگذر برخی در اعتقاد خود دچار مشکل شوند . البته در ظاهر هدف خود را عکس آنچه گذشت نشان می‌دادند و بگونه‌ای وانمود می‌کردند که برای نشان دادن دانش امام دست به این اقدام زده‌اند .

برخورد با فرقه‌های منحرف

امام جواد (ع) در برابر فرقه‌هایی که در دوران آن حضرت وجود داشتند ، شیعیان خود را آگاه ساخته و از انحراف از جاده‌ی حقیقت بر حذر می‌داشتند .

یکی از این فرقه‌ها مجسمی مذهب بوده که خدا را جسم می‌پنداشتند. امام درباره‌ی آنان می‌فرمودند که اجازه ندارند پشت هر کسی که خدا را جسم می‌داند نماز گزارده و به او زکات بپردازند .

واقفه یکی دیگر از فرقه‌های موجود انشعابی از شیعه در زمان امام جواد بود که به صورت مشکلی در مقابل شیعیان مطرح شده بود. آنان کسانی بودند که پس از شهادت امام کاظم (ع) بر آن حضرت توقف کرده و امامت فرزندش علی بن موسی الرضا (ع) را نپذیرفتند. وقتی از امام درباره‌ی نمازخواندن پشت سر واقفی مذهبان سؤال می‌شد ، آن حضرت در جواب ، آنها را از این کار نهی می‌فرمودند.

زیدیه نیز فرقه‌ای بود منشعب از شیعه ، در روایتی از امام جواد (علیه‌السلام) آمده که حضرتش فرمودند :«واقفیه و زیدیه مصداق این آیه از قرآن می‌باشند که «وجوهٌ یَومَئِذٍ خاشعَه عامِلَهٌ ناصِبَه » یعنی در روز قیامت یک عدّه که اهل آتش هستند بر چهره‌هایشان در آن روز غبار ذلت و خواری نشسته همچون کسانی نمودار است که شدت سختی‌های وارده بر چهره‌های ایشان نمودار است.

غلات نیز مورد تنفر امامان (علیهم‌السلام) بودند . خطر اینان بسیار جدی بود. اینان به نام امامان‌ ، روایاتی را به دروغ ساخته و بدین وسیله مردم را به انحراف می‌کشاندند . امام جواد (ع) درباره‌ی ابوالخطاب که از سران غلات بود فرمودند: « لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و کسانی که درباره‌ی لعن بر او توقف کرده و یا تردید کنند.»

مکتب علمی امام جواد (ع)

امامان علیهم‌السلام در زمان خود با توجه به وجود شرایط و زمینه فعالیت های علمی ، شاگردانی را تربیت می فرمودند و علم و دانش را توسط آنان در میان افراد منتشر می‌کردند . بدیهی است که شرائط اجتماعی و سیاسی زمان ایشان یکسان نبوده و هر یک به فراخور آزادی بیان مشغول به فعالیت در این قسمت می‌شدند.

مثلاً در زمان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) شرائط اجتماعی مساعد بود و به همین جهت تعداد شاگردان و راویان امام صادق (ع) بالغ بر ۴ هزار نفر می‌شد ، ولی از دوران امام جواد تا زمان امام عسکری (علیهماالسلام) به دلیل فشارهای سیاسی و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت ، شعاع فعالیت ایشان بسیار محدود بود . بنابراین اگر می‌خوانیم که تعداد راویان و اصحاب حضرت جواد (ع) قریب به صد و ده نفر یا صد و بیست نفر بوده ، جای تعجب نیست زیرا از یک سو آن حضرت شدیداً تحت مراقبت و کنترل سیاسی بود و از طرف دیگر در سن ۲۵ سالگی حضرت به شهادت رسیدند .

امام جواد (ع) از نگاه دیگران :

مامون عباسی:

خلیفه عباسی در پاسخ به اعتراض بزرگان بنی عباس در خصوص به تزویج درآوردن دخترش ” ام الفضل ” به امام جواد (ع) ، این امام همام را اعجوبه عصر خواند و گفت : ” قد اخترته لتفضیله علی کافه اهل الفضل فی العلم والفضل مع صغر سنه والاعجوبه فیه بذالک “؛ من بدان جهت وی را به دامادی خود برگزیدم که با کمی سن در علم و فضیلت بر همه اهل زمان برتری دارد و در علم و دانش اعجوبه ای است. (۱)

اسقف بزرگ مسیحی:

اسقف مسیحی پس از آگاهی یافتن از علم و دانش امام جواد (ع) در مسائل پزشکی گفت : به نظر می رسد این شخص ” امام جواد (ع) ” پیامبری از نسل پیامبران است. (۲)

سبط بن جوزی:

یوسف بن قزا اغلی بن عبدالله بغدادی مشهور به سبط بن جوزی پس از بیان تاریخ تولد و شهادت حضرت می نویسد :

کان علی منهاج ابیه فی العلم والتقی و الزهد والجود.

او در علم و تقوا، پرهیزکاری و سخاوت؛ چون پدر بزرگوارش “امام رضا (ع) ” و دنباله رو او بود. (۳)

ابن ابی طلحه:

ابن ابی طلحه در کتاب مطالب السؤول فی المناقب آل الرسول درباره شخصیت امام جواد(ع) می نویسد: او گرچه صغیرالسن است ولی کبیرالقدر و رفیع الذکر می باشد. (۴)

ابن صباغ مالکی:

علی بن محمد احمد مشهور به ” ابن صباغ ” فقیه مالکی و متوفای ۸۵۵ در مکه پس از بیان گوشه ای از خصوصیات زندگی حضرت جواد(ع) ، می نویسد: آری چنین بود کرامات جلیل و مناقب او.

و در جای دیگر می افزاید: چه گوییم ما در جلالت و مقام امام جواد(ع) و فضیلت کمال و عصمت و جلال او ، حضرت در میان طبقات ائمه (ع) سنش کمتر از همه و قدر و شان اش اعظم است .

او در اندک مدتی از عمر شریفش کراماتی بسیار و معجزاتی بی شمار از خود نشان داده و معارج و فضیلت کمال را طی کرده و از رشحات و تراوش دانش و بینش خود اثرها گذاشته و از نفحات و ریزش فضل کمالش بی اندازه و شمار فیوضاتی به عالم علم نثار فرموده ، چه با مجالس و محافلی که متکلم به احکام گردیده و از مسائل، حلال و حرام را بیان نموده و زبان دشمنان و خصم بد فرجام را به منطق صحیح و گفتار ملیح خود الکن کرده و گاه ، بسیار انجمن و محفلی که در صدر جلساء و راس خطبا و بلغاء قرار گرفته و در برابر خود تمامی فصحاء و علما و حکما را تحت الشعاع قرار داده است. (۵)

صلاح الدین صفدی:

خلیل بن ابیک بن عبدالله، معروف به صلاح الدین صفدی، ادیب و مؤرخ نامدار اهل فلسطین که در حدود دویست تصنیف از وی برجای مانده ، می نویسد:

” محمد بن علی، همان جواد بن رضا (ع) بن الکاظم موسی بن الصادق جعفر رضی الله عنهم است . لقب او جواد، قانع و مرتضی است. وی از فرزندان اهل بیت نبوت است که در سخاوت شهرت داشت تا جائی که او را جواد(ع) ، نام نهاده اند، او یکی از امامان دوازده گانه است. (۶)

ابن تیمیه:

ابن تیمیه می گوید:” محمد فرزند علی ملقب به جواد از بزرگان و اعیان بنی هاشم است که در سخاوت و بزرگواری شهرت تام دارد. (۷)

یوسف بن اسماعیل نبهانی:

یوسف بن اسماعیل نبهانی حنفی ادیب و شاعر فلسطینی، متولد ۱۳۵۰ هجری که از وی سیزده کتاب مهم بر جای مانده، می نویسد:

” محمد جواد فرزند علی رضا (ع) از بزرگان امامان و چراغ هدایت امت و سادات اهل بیت (ع) است که عبدالله شبراوی شافعی نیز از وی در کتاب خود ” الاتّحاف بجبّ الاشراف ” با ستایش و تکریم یاد کرده است. (۸)

محمود بن وهیب بغدادی فنخی:

محمدالجواد (ع) فرزند علی بن الرضا (ع) است کنیه او مانند کنیه جدش محمد الباقر، ابو جعفراست رضی الله عنهما.

سه لقب وی جواد، قانع و مرتضی است که مشهورترین آنها ” جواد” است . رنگ پوست او سفید، قامتش معتدل و نقش انگشترش نعم المقدّرالله، و وارث علم پدر بود. (۹)

علی جلال حسینی:

علی جلال حسینی دانشمند بزرگ مصری می نویسد :

” محمدالجواد ابوجعفر دوم، فرزند علی (ع) در سال ۱۹۵ هجری در مدینه دیده به جهان گشود. وی با وجود سن کم در علم و فضیلت سرآمد همه عالمان و اهل فضیلت زمان خویش بود.” (۱۰)

خیرالدین زرکلی:

خیرالدین زرکلی می نویسد: ” ابوجعفر جواد (ع) چون اجداد خویش مقام بلندی داشت . هوشمند و خوش بیان بود و استعداد نیرومند و اصیلی داشت. (۱۱)

گزیده ای مختصر از فرمایشات امام جواد (علیه اسلام)

۱ـ نیاز مومن به سه چیز

المومن یحتاج الى توفیق مـن الله, و واعظ مـن نفسه, وقبـول ممـن ینصحه.(۱۲)

مومن نیاز دارد به توفیقى از جانب خدا , و به پندگـویى از سوى خـودش , و به پذیرش از کسى که او را نصیحت کند.

۲ـ استوار کن ,آشکار کن!

اظهار الشـىء قبل ان یستحکـم مفسده له.(۱۳)

اظهار چیزى قبل از آن که محکـم و پـایـدار شـود سبب تباهـى آن است .

۳ـ کیفیت بیعت زنان با رسول خدا(ص)

کانت مبایعه رسول الله(ص) النساء ان یغمس یده فى اناء فیه ماء ثـم یخرجها و تغمس النساء بایـدهـن فـى ذلک الاناء بـالاقــرار و الایمـان بالـله و الـتصدیـق برسوله على ما اخذ علیهن .(۱۴)

بیعت رسول خدا(ص) با زنان این چنین بود که آن حضرت دستش را در ظرف آبى فرو مى برد و بیرون می آورد و زنان (نیز) با اقرار و ایمان به خدا و رسولـش , دست در آن ظرف آب فـرو مـى کـردنـد , به قصـد تعهد آنچه بـر آنها لازم بـود .

۴ـ قطع نعمت , نتیجه ناسپاسى

لاینقطع المزیـد مـن الله حتـى ینقطع الشکـر مـن العباد.(۱۵)

افزونى نعمت از جانب خدا بریده نشود تا آن هنگام که شکر گزارى ازسوى بندگان بریده شود .

۵ـ تاخیر در توبه

تاخیر التـوبه اغترار و طول التسویف حیره, والاعتذار على الله هلکه والاصرار علـى الذنب امـن لمکـر الله (( فلا یـامـن مـکـر الله الا القـوم الخـاســرون)) (سوره اعراف آیه ۹۹)(۱۶)

به تاخیر انداختن توبه نوعى خود فریبى است و وعده دروغ دادن نوعى سرگردانى است و عذر تراشى در برابر خدا نابـودى است و پا فشارى بر گناه آسودگى از مکر خـداست. (( أَفَأَمِنُواْ مَکْرَ اللّهِ فَلاَ یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ. آیا از مکر خدا خود را ایمن دانستند [با آنکه] جز مردم زیانکار [کسى] خود را از مکر خدا ایمن نمى‏داند )) (۱۷)

۶ـ پسندیدن, در حکم پذیرفتن

من شهد امرا فکرهه کان کمن غاب عنه, و من غاب عن امر فرضیه کان کمن شهده.(۱۸)

کسى که در کارى حاضر باشد و آن را ناخوش دارد , مانند کسى است که غایب بـوده , و هر که درکارى حاضر نباشد , ولى بدان رضایت دهد , مانند کسى است که خـود در آن بوده است.

۷ـ نوشته امام جواد علیه السلام

ان انفسنا و اموالنا من مواهب الله الهنیئه و عواریه المستودعه یمتع بما متع منها فـى سـرور و غبطه و یـاخذ مـا اخذ منها فـى اجــر و حسبه فمن غـلب جزعه على صبره حبط اجره و نعوذ بالله مـن ذلک . (۱۹)

حضرت جـواد الائمه علیه السلام به خط خود نوشتند : جان و دارایى ما از بخشش هاى گواراى خداست و عاریه و سپرده اوست , هر آنچه را که به ما ببخشد , مایه خوشى و شادى است و هر آنچه را بگیرد , اجر و ثوابـش باقى است . پـس هرکه جزعش بر صبرش غالب شـود اجرش ضایع شده و از ایـن ( صفت) به خدا پناه مى بریم .

۸ـ موعظه اى جامع

توسد الصبر و اعتنق الفقر و ارفض الشهوات و خالف الهوى و اعلم انک لن تخلو من عین الله فانظر کیف تکون.(۲۰)

صبر را بالش کن , و فقر را درآغوش گیر , و شهوات را ترک کن , و با هواى نفس مخـالفت کـن و بـدان که از دیـده خـدا پنهان نیستـى , پـس بنگـر که چگـونه اى.

۹ـ عالمان غریب !

العلماء غرباء لکثره الجهال.(۲۱)

عالمـان , به سبب زیـادى جـاهلان , غریب اند .

۱۰ـ پـاسخ مبسـوط امـام جـواد به یک سـوال فقهى حج

قال المامـون : یا یحیى سل ابـا جعفر عن مسئله فـى الفقه لتنظر کیف فقهه؟ فقـال یحیـى : یـا ابا جعفر اصلحک الله مـا تقـول فـى محـرم قتل صیـدا ؟

فقال ابو جعفر(ع):

قتله فى حل او حرم, عالما او جاهلا, عمـدا او خطا, عبـدا او حـرا صغیـرا او کبیرا, مبدئا او معیدا.من ذوات الطیر او غیره؟ مـن ضغار الطیر او کباره. مصرا او نادما باللیل او فـى اوکارها او بالنهار و عیانا, محـرما للحج او للعمره؟ قال : فانقطع یحیـى انقطاعا لـم یخف علـى احد مـن اهل المجلـس انقطاعه و تحیر الناس عجبا من جواب ابى جعفر(ع).

…..فقال الماءمـون : یا ابا جعفر ان رایت ان تعرفنا ما یجب علـى کل صنف مـن هذه الاصناف فـى قتل الصیـد؟

فقال علیه السلام :ان المحرم اذا قتل صیدا فى الحل و کان الصید من ذوات الطیر مـن کبـارها فعلیه الجزاء مضاعفا.

و ان قتل فـرخـا فـى الحل فعلیه حمل قـد فطـم فلیست علیه القیمه لانه لیـس فـى الحرم.

واذا قتله فـى الحرم فعلیه الحمل و قیمه الفرخ . و ان کان مـن الـوحـش فعلیه فـى حمار الـوحـش بقره و ان کان نعامه فعلیه بدنه. فان لـم یقدر فاطعام ستیـن مسکینـا. فـان لـم یقـدر فلیصـم ثمـانیه عشـر یـومـا.

و ان کان بقره فعلیه بقـره, فان لم یقدر فلیطعم ثلاثین مسکینا, فان لم یقدر فلیصم تسعه ایام.

و ان کان ضبیا فعلیه شاه,فان لم یقدر فلیطعم عشره مساکین, فان لم یجد فلیصم ثلاثه ایام. و ان اصابه فـى الحـرم فعلیه الجزاء مصافعا(( هـدیا بالغ الکعبه))

حقـا واجبـا ان ینحـره ان کان فـى حج بمنـى حیث ینحـر النـاس . و ان کـان فـى عمره ینحره بمکه فـى فناء الکعبه و یتصـدق بمثل ثمنه حتـى یکـون مضاعفا,و کذلک اذا اصاب ارنبا او ثعلبا فعلیه شاه و یتصدق بمثل ثمن شاه. و ان قتل حماما مـن حمام الحرم فعلیه درهم یتصـدق به. و درهـم یشتـرى به علفا لحمام الحرم. و فـى الفرح نصف درهم.

و فى البیضه ربع درهـم و کل ما اتـى به المحرم بجهاله او خطا فلا شـىء علیه الا الصید. فان علیه فیه الفـداء بجهاله کان ام بعلـم , بخطا کان ام بعمد.

و کل ما اتـى به العبـد فکفارته علـى صـاحـبه مثـل ما یلـزم صاحـبه. و کـل ما اتـى به الصغیر الذى لیـس ببالغ فلا شىء علیه.فان عاد فهو ممـن ینتقـم الله منه. و ان دل علـى الصید و هـو محرم و قتل الصیـد فعلیه فیه الفـداء. و المصر علیه یلزمه بعد الفـداء العقـوبه فـى الاخره.

والنادم لاشىء علیه بعد الفداء فى الاخره و ان اصابه لیلا اوکارها خطا فلا شىء علیه الا ان یتصیـد بلیل او نهار فعلیه فیه الفداء و المحرم للحج ینحر الفـداء بمکه.(۲۲)

مامون به یحیى بن اکثم گفت: از ابو جعفر(امام محمد تقى) مساله اى فقهى بپرس تا بنگرى در فقه چگونه است.

یحیى گفت : اى اباجعفر! خدا کارت را رو به راه کند , چه مى گویى درباره محرمى که شکارى را کشته است ؟

امام جـواد(ع) گفت: آن صید را در حل کشته یا در حرم؟ عالـم بـوده یا جاهل ؟ به عمد بوده یا به خطا ؟ آن محرم بنده بوده یا آزاد ؟ صغیر بـوده یا کبیر ؟ نخستیـن صید او بوده یا صید دوباره او ؟ آن صیـد پرنده بـوده یا غیر آن ؟ پـرنـده کـوچک بوده یا بزرگ ؟ محرم با قصد صید پرنده دارد و مصر است یا تائب ؟ ایـن صید در شب بـوده و از آشیانه بـوده یا در روز و آشکـارا ؟ محـرم بـراى حج بـوده یا عمـره ؟

رواى گـوید: یحیى بـن اکثم طورى واماند که واماندگى اش بر احدى از اهل مجلس پـوشیـده نمـانـد و همه مـردم از جـواب امـام جـواد (ع) در شگفت مـانـدند.

بعداز آن که مردم پراکنده شـدنـد ؛ مامـون گفت : اى ابا جعفر! اگر صلاح بدانى , آنچه را که بر هر صنف از ایـن اصناف در قتل صید , واجب است به ما بشناسان!

امام جواد(ع) در پاسخ فرمود: چـون محرم صیدى از پرنده هاى بزرگ را در حل بکشد , یک گوسفند کفاره بر او باشد. و اگر در حرم باشد کفاره دو چندان است و اگر جـوجه اى را در حل بکشـد بره از شیر گرفته اى بر اوست و بها بـر او نیست چـون در حرم نبـوده است و اگر در حرم باشد بره و بهاى جـوجه هر دو به عهده اوست و اگر آن صید حیـوان وحشـى باشد , در گورخر وحشى گاوى باید و اگر شتر مرغ است یک شتر باید و اگر نتوانــد شصت مسکیـن را اطعام کند و اگر آن راهـم نتـواند هجـده روز روزه بـدارد و اگــر شکار,گاو باشد بر او گاوى است و اگرنتواند سى مسکـیـن را اطعـام بدهد و اگر آن را هـم نتـواند نه روز روزه بگیردو اگـر آهـو باشد یـک گـوسفند بر اوست و اگر نتواند ده مسکیـن را طعام دهد و اگر نتـواند ســه روز را روزه بـدارد و اگر در حرم شکـارش کـرده کفـاره دو چندان است و باید آن را به کعبه رساند و قربانـى کنـد و حق واجب است کـه اگر در احـرام حـج باشد کفاره را در منـى بکشد آنجا که قربانگاه مردم است و اگر در عمره باشد در مکه و در پناه کعبه بکشد و به اندازه بهایـش هـم صدقه بدهد تا دو چـندان باشـد و همچنیـن اگر خرگوشى یا روباهى صید کند یک گوسفند بر اوست و به اندازه بـهایش هم بـاید صدقه بـدهد و اگر یکـى از کبـوتران حرم را بکشد یک درهـم صدقه دهد و درهم دیگـرى هـم دانـه بخرد بـراى کبـوتـران حرم و اگر جـوجه باشـد نیـم درهـم.و اگر تخم بـاشد یک چهارم درهم و هر خلافـى که محرم از راه نادانـى و یا خطا مرتکب شـود کفاره ندارد جز همان صیـد که کفـاره دارد , جـاهل بـاشـد یـاعالـم ؛ خطـا بـاشـد یـا عمــد.

و هر خلافى بنده کند تمام کفاره اش بر مـولاى اوست و هر خلافـى کـودک نابالغ کند چیزى بر او نیست و اگر بار دوم صید او باشد خـدا از او انتقام کشد ( و کفاره ندارد) اگر محرم شکار را به دیگرى نشان بـدهد و او آن را بکشـد کفاره بر اوست و آن که اصـرار دارد و تـوبه نکـرده پـس از کفـاره عذاب آخـرت هـم دارد و اگر پشیمان است پـس از کفاره , عذاب آخرت ندارد اگر شبانه از آشیانه به خطا شکار کرده چیزى بر او نیست , مگر قصد شکار داشته باشـد و اگر عمـدا شکار کند , در شب باشـد و یا روز کفاره بـر اوست و آن محرم به حج است بایـد کفاره را در مکه قربانى کند.

۱۱ـ مهدى منتظر

ان القـائم منا هـو المهدى الذى یجب ان ینتظر فـى غیبته و یطاع فـى ظهوره, و هو الثالث من ولى.(۲۳)

همانا قائم از ماست او همان مهدى اى است که واجب است در زمان غیبتـش منتظرش بـاشنـد و در وقت ظهورش اطـاعتـش کننـد و او سـومیـن نفـر از اولاد مــن است.

۱۲ـ دیدار با دوستان

ملاقـات الاخـوان نشـره و تلقیح للعقل و ان کان نزرا قلیلا.(۲۴)

ملاقـات و زیارت بـرادران سبب گستـرش و بارورى عقل است , اگر چه اندک باشـد.

۱۳ـ هواى نفس

من اطاع هواه اعطى عدوه مناه.(۲۵)

کسـى که فـرمـان هـوى نفـس خـویـش را بـرد آرزوى دشمنـش را بـر آورد.

۱۴ـ مرکب شهوت

راکب الشهوات لاتستقال له عثره,(۲۶)

کسـى که بـرمـرکب شهوات سـواراست, از لغزش درامـان نخـواهـد مـانـد.

۱۵ـ متمسکین به خدا

کیف یضیع من الله کافله, و کیف ینجوا من الله طالبه و مـن انقطع الى غیر الله وکله الله الیه.(۲۷)

چگونه ضایع مى شـود کسى که خدا, عهده دار و سرپرست اوست؟ وچگونه فرار مى کند کسى که خدا جـوینده اوست ؟ کسـى که از خـدا قطع رابطه کنـد و به دیگرى تـوکل نماید , خداوند او را به همان شخص واگذار نماید.

۱۶ـ شناخت آغاز و انجام

من لم یعرف الموارد اعیته المصادر.(۲۸)

کسـى که محل ورود را نشنـاسـد, از یـافتـن محل خـروج درمـانـده گـردد.

۱۷ـ نتیجه تلاش استوار

اتئد تصب او تکد.(۲۹)

سخت بکـوش تـا به مقصـود دست یـابـى , و گـرنه در رنج فـرومـانى.

۱۸ـ سپاس نعمت

نعمه لاتشکر کسیئه لا تغفر.(۳۰)

نعمتـى که بـراى آن شکـرگزارى نشـود , مانند گناهى است که آمـرزیـده نگردد.

۱۹ـ سازش با مردم

من هجر المداره قاربه المکروه.(۳۱)

کسـى که سازش و مدارا با مـردم را رها کنـد , نـاراحتـى به او روى می آورد .

۲۰ـ نتیجه کار بدون آگاهى

من عمل على غیر علم ما یفسد اکثر مما یصلح .(۳۲)

کسى که کارى را بدون علم و دانش انجام دهد افسادش بیش از اصلاحش خواهد بود.

۲۱ـ افشاگرى زمان

الایـام تهتک لک الامـر عن الاسـرار الکامنه.(۳۳)

روزگـار و گذشت زمـان , پـرده از روى کـارهـاى نهفته بـرمـى دارد .

۲۲ـ چنین مباش

لاتکـن ولیـا لله فـى العلانیه, عدوا له فـى السـر.(۳۴)

در ظاهـر دوست خـدا و در بـاطـن دشمـن او مباش .

۲۳ـ رضایتى که در حکم عمل است

العالـم بـالظلـم و المعیـن علیه و الـراضـى به, شـرکـاء.(۳۵)

کسى که آگاه به ظلم است و کسى که کمک کننده بر ظلم است و کسى که راضى به ظلم است, هر سه شریک اند .

۲۴ـ گناهان مرگ خیز

مـوت الانسان بالذنـوب اکثـر مـن مـوته بالاجل و حیاته بـالبر اکثر من حیاته بالعمـر.(۳۶)

مـرگ آدمـى به سبب گناهان بیشتـر است از مـرگـش به واسطه اجل, و زنـدگى و ادامه حیـاتـش به سبب نیکوکارى , بیشتر از حیاتش به واسطه عمر طبیعى

۲۵ـ عوامل جلب محبت

ثلاث خصـال تجلب بها المـوده: الانصـاف و المعاشـره و المـواسـاه فى الشده و الانطواء على قلب سلیم.(۳۷)

سه چیز است که به وسیله آن دوستـى حـاصل گـردد : انصـاف , معاشـرت و همیـارى در وقت سختـى , وسپـرى نمـودن عمر با قلب پـاک.

۲۶ـ اعتماد به خدا, نردبان ترقى

الثقه بـالله ثمـن لکل غال و سلـم الـى کل عال. (۳۸)

اعتماد به خـداوند بهاى هر چیز گـرانبها و نردبان هر امر بلند مرتبه اى است .

۲۷ـ سرعت تقرب,بادلهاى پاک

القصـد الـى الله تعالـى بـالقلـوب ابلغ مــن اتعاب الجـوارح بالاعمال.(۳۹)

با دلها به سوى خداوند متعال آهنگ نمودن رساتر از به زحمت انداختن اعضا با اعمال است.

پی نوشت ها

۱- بحارالانوار، ج۵۰، ص۷۵ / موسوعه الامام الجواد(ع)، ج۱ ، صص۳۶۰ و ۳۶۳/ اعیان الشیعه ، ج۳ ، ص ۱۲۹٫

۲- المناقب لابن شهرآشوب ،ج۴ ، ص۳۸۹ / موسوعه الامام الجواد (ع) ،ج۱ ، ص۳۶۲٫

۳- تذکره الخواص ، ص۲۰۲ / الامام جواد (ع) ، ص۷۲ .

۴- کشف الغمه، ج۲، ص۱۸۶٫

۵- حلیه الابرار، ج ۴، ص۵۶۸ / الفصول المهه، ص۲۶۶ / موسوعه الامام الجواد (ع) ، ج۱ ، ص۳۶۴ / سرور الفؤاد ابوالقاسم سحاب ، صص ۴۰ و ۴۱ .

۶- الوافی بالوافیات، ص۱۰۵ / الامام محمد الجواد (ع) ، ص۷۳ .

۷- منهاج السند، ص ۱۲۷٫

۸ – جامع کرامات الاولیاء ،ج۱ ، ص۱۰۰٫

۹- جوهره الکلام ، ص۱۴۷ / الامام الجواد (ع) ، ص۷۶ .

۱۰- زندگانی امام جواد(ع)، ص۲۰۰٫

۱۱- الامام محمد الجواد (ع) ، ص۷۶ / زندگانی امام جواد (ع)، ص۲۰۰٫

۱۲ـ تحف العقـول, ص ۴۵۷, چـاپ جـامعه مـدرسیـن.

۱۳ـ همان , ص ۴۵۷.

۱۴ـ همان, ص ۴۵۷.

۱۵ـ تحف العقول,ص ۴۵۷.

۱۶ـ همان ,ص ۴۵۶.

۱۷- سوره اعراف ، ۳۹.

۱۸ـ همان,ص ۴۵۶.

۱۹ـ تحف العقول, ص ۴۵۶.

۲۰ـ تحف العقول ,ص ۴۵۵.

۲۱ـ مسند الامام الجواد, ص ۲۴۷.

۲۲ـ تحف العقول. ص ۴۵۲,ص ۴۵۳.

۲۳ـ پیشین, ص ۱۳۱.

۲۴ـ مسند الاما الجواد,ص ۲۴۲.

۲۵ـ همان,ص ۲۴۳.

۲۶ـ همان , ص ۲۴۳.

۲۷ـ همان, ص ۲۴۳.

۲۸ـ مسندالامام الجواد,ص ۲۴۳.

۲۹ـ همان, ص ۲۴۳.

۳۰ـ همان,ص ۲۴۳.

۳۱ـ همان,ص ۲۴۴.

۳۲ـ مسندالامام الجواد,ص ۲۴۴.

۳۳ـ همان,ص ۲۴۵.

۳۴ـ همان,ص ۲۴۵.

۳۵ـ همان,ص ۲۴۷.

۳۶ـ مسند الامام الجواد,ص ۲۴۸.

۳۷ـ پیشین, ص ۲۴۸.

۳۸ـ همان , ص ۲۴۴.

۳۹ـ مسند الامام الجواد,ص ۲۴۴.